قیصر امین پور:

با گریه های یکریز یکریز
مثل ثانیه های گریز
با روزهای ریخته
در پای باد 
با هفته های رفته
با فصل های سوخته
با سالهای سخت
رفتیم و
سوختیم و
فروریختیم
با اعتماد خاطره ای در یاد
اما
آن اتفاق ساده نیفتاد 

جدیدا با دیوار حرف میزنم! میدونی...از شخصیتش


خوشم اومده یه جورایی! محکمه...ثابته...آرومه......


غلط نکنم از منم خوشش اومده ...!