دلنوشت

اینجا یه کم خونه تکونی کردم، خواستم مطلب قبلیامو پاک کنم ولی دلم نیومد، به عنوان بدترین دوره زندگیم میپذیرمش و میذارمش کنار. بلاخره بعد از سه هفته به حرف بابا جونم رسیدم که بهم گفت واسه کسی بمیر که واست تب کنه، که گفت محمد اگرچه پسر خوبیه ولی هنوز مرد نشده و نمیتونه همسر خوبی واست باشه. حالا دیگه میدونم اگه ایرادی بوده از اونا بوده نه از من. دیگه نمیخوام به دیگران دروغ بگم که آزمایش ژنتیکمون به هم نخورد، میخوام آدرس وبمو به همه آشناهام بدم (همه کسایی که وقتی اندوه بسیار منو دیدن حمایتم کردن ،محبتشونو نثارم کردن و بهم آرامش دادن)، از همتون ممنونم. مخصوصا دوست و خواهر عزیزم زهره. دوستون دارم، ممنون که کنارم بودین. دیگه میخوام به زندگی برگردم، دیگه نمیخوام گریه کنم، اونم واسه کسی که اشکام کوچکترین اهمیتی واسش نداشت.

پنجره ام باش

وقتی که من در حصار غمی سخت اسیرم

و همه باور من تنهاییست_ پنجره ام باش

استعداد عجیبی در شکستن داری...
قلب،غرور...پیمان...
استعداد عجیبی در نشستن دارم...
به پای تو...به امید تو...در انتظار تو.!!!

مناجات

خدایا
خدایا
تو با آن بزرگی
در آن آسمانها
چنین آرزویی
بدین کوچکی را
توانی برآورد
آیا؟

اگر مانده بودی

اگر مانده بودی       تورا تا به عرش خدا میرساندم

اگر مانده بودی       تورا تا دل قصه ها میکشاندم

 

مانده بودی اگر نازنینم              زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب سرد و غمگین             با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغک پر شکسته       مانده بودی اگر بال و پر داشت

با تو بیمی نبودش زطوفان         مانده بودی اگر همسفر داشت

با تو و عشق تو زنده بودم         بعد تو من خودم هم نبودم

بهترین شعر هستی رو با تو       مانده بودی اگر می سرودم

 

اگر مانده بودی        تورا تا به عرش خدا میرساندم

اگر مانده بودی        تو را تا دل قصه ها میکشاندم

 

خرمنم را به آتش کشیدی          سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود        مانده بودی اگر میشنیدی

با تو دریا پر از دیدنی بود        شب ستاره گلی چیدنی بود

خاک تن شسته در موج باران     در کنار تو بوسیدنی بود

بعد تو خشم دریا و ساحل         بعد تو پای من مانده در گل

مانده بودی اگر موج دریا         تا ابد هم پر از دیدنی بود

 

                       اگر مانده بودی

                   اگر مانده بودی ...

چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری تکیه بدی که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده....


با تمام عشق برای محمدم... همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی

                         به آغوش تو محتاجم برای حس آرامش

                       برای زندگی باتو پر از شوقم پر از خواهش

                    به دستای تو محتاجم برای لمس خوشبختی

                 واسه تسکین قلبی که براش عادت شده سختی

                    به چشمای تو محتاجم واسه تعبیر این رویا

                 که بازم میشه عاشق شد تو این بی رحمی دنیا

                                  تو این بی رحمی دنیا

                   به لبخند تو محتاجم که تنها دلخوشیم باشه

                      بزار دنیای بی روحم به لبخند تو زیبا شه

                     به تو محتاجم و باید پناه هق هقم باشی

                   همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی


عابری در گذرازکوچه نزدیک دلم می پرسد:این چه عطری ست که از کوچه بن بست تنت می گذرد....؟؟؟

تازه می فهمم :خاطرات توچقدر خوشبویـــــــند!!!

محمدم...

غربت نمناک

رفتنت را جشن میگیرم

و آغاز غربتم را پای می کوبم

تقصیر من که نیست

روزگار عجیبی ست

و آدم هایی عجیب تر

تو می خندی و من. . . . . می شکنم

تو نگاه می کنی و من. . . . . باور می کنم

تو سکوت می کنی

و من پر می شوم از حجم تماشایت

تو می روی و من می مانم و قاب عکس خالی ات. . . .

آسمان دلگیر می شود. ابر می بارد

و تنهایی من خیس می شود از باران نبودنت

چه غربت ساکت نمناکی

روزگار عجیبی ست

و آدم هایی عجیب تر........

محمدم...

دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون                      

اما بدون با رفتنت ازتن خستم میره جون

بمون برای کوچه ای که بی تو لبریزه غمه                

ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه