-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1393 01:28
بار آخر ... من ورق را با دلم بُر میزنم ! بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل ! با دلت ، دل حکم کن ! حکمِ دل : هر که دل دارد بیندازد وسط تا ما دلهایمان را رو کنیم ... ... ... دل که رویِ دل بیفتد عشق حاکم میشود .. پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم . این دلِ من ! رو بکن حالا دلت را ! دل نداری ؟! بُر بزن اندیشه ات را ... حکم لازم...
-
من نوشت
شنبه 9 شهریورماه سال 1392 11:04
سر ذهنم داد می زنم تکه های افکارم هر کدوم به طرفی پرتاب میشن آخیییییییییییییییش......... مغزم سبک شده!
-
ریشهشناسی واژة تابستان
جمعه 31 خردادماه سال 1392 22:45
( آفتاب، تابان، تابش، مهتاب، تب، تابه، تفت، تافتون/تافتان، تاوَل) واژة فارسی تابستان در فارسی میانه به دو صورت tābistān و hāmīn ( مکنزی1971 ) آمده است. ایرانی باستانِ صورت اخیر sam « تابستان» اوستایی ham- «تابستان» سنسکریت samā « فصل، سال» تخاریA sme «تابستان» ( Mallory,2006) ( قس summer در انگلیسی). واژة hāmin در...
-
هزار خواهش و آیا . . .
جمعه 31 خردادماه سال 1392 14:56
هزار خواهش و آیا هزار پرسش و اما هزار چون و هزاران چرای بی زیرا هزار بود و نبود هزار شاید و باید هزار باد و مباد هزار کار نکرده هزار کاش و اگر هزار بار نبرده هزار پوک و مگر هزار بار همیشه هزار بار هنوز ... مگر تو ای همه هرگز مگر تو ای همه هیچ مگر تو، نقطه پایان بر این هزار خط ناتمام بگذاری مگر تو ای دم آخر در این...
-
من نوشت
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 19:45
این جمله توی ذهنم تداعی میشه: "کَسم خداست کَس بیکسان" ولی... خدایا من تو رو ندارم یا شایدم تو رو کم دارم! تو چی؟... داری منو؟ خدایا با این چشمای گریونِ رو به آسمون به نظرت قشنگ میام؟! . . . دلم میخواد یه روزی سرمو بلند کنم و با همه وجودم لبخند بزنم. میشه اون روزو بیاری؟! می خوام بهت نشون بدم میشه از اینم...
-
ایران1 - کره 0
سهشنبه 28 خردادماه سال 1392 21:42
ایران 1 - کره 0
-
حسین منزوی:
دوشنبه 5 فروردینماه سال 1392 11:15
دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس دوباره عشق دوباره هوی دوباره هوس دوباره ختم زمستان دوباره فتح بهار دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس دوباره باد بهاری - همان نه گرم و نه سرد دوباره آن وزش میخوش آن نسیم ملس دوباره مزمزه ای از شراب کهنه ی عشق دوباره جامی از آن تند تلخواره ی گس دوباره همسفری با تو تا حوالی وصل دوباره طنطنه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1391 14:11
مهربانم، ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا، بین آدمهاییکه همه سرد و غریبند با تو تک و تنها، به تو می اندیشد و کمی دلش از دوری تو دلگیر است مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش به رهت دوخته ، بر درمانده و شب و روز دعایش این است زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی و دلت همواره، محو شادی و...
-
عمو حسینم رفت
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 13:40
بعد از چند روز که تو بیمارستان بود، چشماشو بست و پر کشید. خدا بیامرزدش. نمیدونم چرا تو مراسمش خیلی ناراحتی نبود. بعد از مراسم ختم رفتیم خونه عمو اینا، مجتبی گفت از موزایی که واسه پذیرایی خریدیم یه کارتن اضاف اومده بمونه خراب میشه چی کارش کنیم، که یکی از بچه ها گفت شیر بخرید شیر موز درست کنیم. شیر موز درست کردن همانا و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1391 13:04
به خاطر خاطره هایی که دوستشان دارم... دوستت دارم و به اندازه ی دوست داشتنم تو را می پرستم و نامت را فریاد می کنم... امشب همه ی کوچه پس کوچه های قلبم راچراغانی می کنم که یاد تو در آن احساس غربت نکند امشب دلم می خواست تو عابر پیاده روهای دلتنگی ام باشی...وحضور تو سکوت همه شبها را می شکست دلم می خواست در شبی مهتابی همراه...
-
ندای طبیعت
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 13:28
از این به بعد میخوام به ندای طبیعت بهتر گوش بدم، چند وقت پیش داشتم می رفتم خونه که توی راه یه پیرزنی که داشت مسیرو پیاده می رفت سوار کردم، موقع پیاده شدن کلی دعام کرد و در نهایت گفت مادر احتیاط کن، خیلی احتیاط کن. درو که بست از لحن گفتارش خنده ام گرفت پامو گذاشتم رو گاز و بلوارو که دور زدم: بووووووووووووووم یه تصادف...
-
از تو انتظار نداشتم...
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1391 13:03
از تو انتظار نداشتم منو تنها بذاری بری و رو وعده های نقره ایت پا بذاری توی شهری که پر از برجه و آسمونخراش منو بین گرگا و غزیبه ها جا بذاری از تو انتظار نداشتم دستمو رها کنی من واست بمیرمو به دیگری نگا کنی باورم نمیشه که من از خدا تو رو بخوام تو واسه یکی دیگه شبا خدا خدا کنی از تو انتظار نداشتم زیر حرفات بزنی عینک...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 13:50
-دیروز بعد از مدت ها خودمو وزن کردم و یک رکورد جدید: 57k . هنوز تا 60K جا دارم. پس خیلی نگران نمیشم، ولی این یادم انداخت که خیلی وقته ورزش نکردم. این یک ماهه وقت نمیکردم موهامو شونه کنم چه برسه به ورزش. حالا یه ذره وقتم آزادتر شده پس باید یه برنامه بریزم، مثل همیشه شنا و رقص البت این بار می خوام ایروبیک در آب رو هم...
-
فلسفه ماه محرم و شهادت امام حسین (ع )
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 20:56
«شهادت و جهاد امام حسین (علیه السلام)» شهید ،برترین مجاهد است و شهادت ،عالی ترین مراحل جهاد جهاد ، از خود گذشتن و از خویش بریدن و به حق پیوستن است . جهاد ، خواست خدا را بر خواهش دل مقدم داشتن و آن را نادیده گرفتن است . جهاد ، از جان گذشتن ، از نام گذشتن ، از دوست گذشتن ، از مال گذشتن ، از مقام گذشتن ، از آسایش چشم...
-
حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله
سهشنبه 23 آبانماه سال 1391 12:58
در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر میدانند، و گاهی اوقات پدران هم. در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایدهای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود. در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم میکند. در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ،...
-
عروسی، جت اسکی، کنسرت مازیار فلاحی
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 13:53
الان که داشتم فکر میکردم دیدم 3تا شنبۀ پشت همو این ماه نیومدم سر کار. اولین شنبه: عروسی داداشم بود کٍللللللللل. وای کفش نو و پاشنه بلند کلیَم برقصی: تا آخر هفته انگشتای پام سر بودن. خدا رو شکر که دیگه خواهر و برادر مجرد ندارم. دومین شنبه: البته تعطیل بود ولی کافی نت باز بود دادم دست شاگردا خودم رفتم جنوب: جت اسکی عشق...
-
یه دروغ ساده
سهشنبه 16 آبانماه سال 1391 13:38
شب مهتابه و چشمام بازم از یاد تو خیسه دیگه عادت شده با بغض واسه تو می نویسه کاش میفهمیدی که قلبم خونه ی آرزوهات بود یه نفس تنها نبودی همیشه دلم باهات بود آسمون و ماه نقرش با یه عالمه ستاره شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره رفتی بی اون که بدونی حال من حال خودت بود حال بغضای شبونم به خدا حال خودت بود سهم چشمای تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 21:31
دفعه ی پیش که درکوچه پس کوچه های زندگی گم شده بودم باخودم عهدکرده بودم که اگربیابمت رهایت نخواهم کرد. گفته بودم دستهایت رامحکم میگیرم وهرکجاکه بروی می آیم وهرکجاکه باشی خواهم بود. هرکه رادوست بداری دوست خواهم داشت وهرکه رادشمن بداری دشمن. امانمیدانم نمی دانم کجای قصه ازدستان توجاماندم. نمیدانم درکدام لحظه ی حیات جای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1391 21:31
روی قلبی نوشته بودن شکستنی است مواظب باشید ، ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است ، راحت باشید !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 13:46
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 19:15
گفتم : خسته ام گفت:* لا تقنطوا من رحمة الله * "از رحمت خدا نا امید نشوید ."(زمر/53) گفتم:انگار مرا فراموش کرده ای ؟ گفت:* فاذ کرونی اذکرکم * " مرا یاد کنیر تا شما را یاد کنم."(بقرة/152) گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ گفت:* وما یدریک لعل الساعة تکون قریبآ * "تو چه می دانی ! شاید موعدش نزدیک...
-
من نوشت:
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 10:29
این بار، کوچه میان دو در نیست کوچه میان دو دل است کاش پلی هم باشد!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 09:29
بغض کنید ... گریه کنید ... دق کنید ... ولی با آدمای بی ارزش درددل نکنید !!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 مردادماه سال 1391 12:00
کوله بارت بر بند ، شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم بشناسیم خدا و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم ، میشود آسان رفت میشود کاری کرد که رضا باشد او . ای سبک بال در دعای سحرت ، هرگز از یاد نبر ، من جا مانده بسی محتاجم . . .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 09:52
آهسته گفت : "خدا نگهدارت" در را بست و رفت. آدمها چه راحت ، مسئولیت خودشان را به گردن "خدا" می اندازند!!!
-
مخاطب خاصی نداره
شنبه 7 مردادماه سال 1391 09:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ببخش اگه تو قصه مون دو رنگ و نامرد نبودم ببخش که عاشقت بودم خسته و دل سرد نبودم ببخش که مثل تو نشد خیانتو یاد بگیرم اگر که گفتم به چشات بزار واسه تو بمیرم ببخش اگه تو گریه هام دو رنگی و ریا نبود اگر که دستام مثه تو با کسی آشنا نبود ببخش اگه تو عشقمون کم نمی ذاشتم چیزی رو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 11:26
-
من نوشت:
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 09:31
آخیش بلاخره mvm کوچولومو خریدم ، دیگه واسه ماه رمضونم راحتم تو این گرما، هوای شیراز شده مثه بندر، کی تابستون تموم میشه؟ مردیم دیگه خدا
-
نماز
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 12:46
* رسول الله صلّی الله علیه و آله: «انّ عمود الدّین الصّلاه و هی اوّل ماینظر فیه من عمل ابن آدم فإن صحّت نظر فی عمله و ان لم تصحّ لمتنظر فی بقیه عمله».۱ همانا نماز ستون دین و اولین کردار انسان است که (در قیامت) مورد بررسی قرار میگیرد؛ پس اگر پذیرفته شد سایر اعمال نیز بررسی میشود و اگر پذیرفته نشد به سایر اعمال نیز...
-
من نوشت:
جمعه 26 خردادماه سال 1391 22:14
دلم یه جورای قشنگی شده، خدایا اگه نتیجه اش این بود: ...ممنون به خاطر یک سال رنج...