-
خدا را دوست دارم ، با تمام عشق خدائیم
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 14:08
خدا را دوست دارم ، با تمام عشق خدائیم خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر user name که باشم، من را connect می کند خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند...
-
خدایا!
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 13:23
از خدا خواستم مصائب مرا حل کند و خدا گفت: نه! او فرمود: حل مشکلات تو کار من نیست، من به تو عقل دادم و تو با توکل به من به مراد مقصود می رسی از خدا خواستم غرور مرا بگیرد و او گفت: نه! او فرمود: باز گرفتن غرور کار من نیست بلکه تویی که باید آنرا ترک کنی از خدا خواستم به من شکیبایی عطا کند و او گفت: نه! خدا فرمود: شکیبایی...
-
....
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 20:19
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 19:52
آری تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است اما سهراب تو قضاوت کن بر دل سنگ زمین جای من است من نمی دانم که چرا این مردم ، دانه های دلشان پیدا نیست. صبر کن ای سهراب قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم به سراغ من اگر می آیید ، تند و آهسته چه فرقی دارد؟ تو به هر جور دلت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 19:03
چه قدر سخته منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست
-
ارثیه های عاطفی
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 15:19
از مادربزرگم شنیده بودم که خداوند حکمتی داره که این همه آدم خلق کرده، حتماً برای هر کدومشون وظیفه و برنامه ای داره؛ وظیفه های بزرگ و کوچک، مثلاً ممکنه به یه نفر عمر شصت هفتاد ساله بده، فقط برای این که یه آدرس درست به کسی بده و مسیر زندگی اونو عوض کنه، یا یکی رو جائی بذاره تا دیگرون عبرت بگیرن! یا یکی رو اونقدرانسان و...
-
دکتر شریعتی میگه:
شنبه 2 مهرماه سال 1390 20:22
اگر دروغ رنگ داشت هر روز،شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود اگر عشق، ارتفاع داشت من زمین را در زیر پای خود داشتم و تو هیچگاه عزم صعود نمیکردی آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر میگرفتی اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت عاشقان سکوت شب را ویران میکردند اگر براستی خواستن...
-
اینم واسه خوشامد گویی به پاییز
شنبه 2 مهرماه سال 1390 20:00
-
بدون شرح
شنبه 2 مهرماه سال 1390 19:50
هر وقت دلم واسه محمد تنگ میشه میشینم 310تا اس.ام.اسی که واسه هم فرستادیمو میخونم. الانه که داشتم میخوندمشون رسیدم به این یکی. واسش فرستادم: -شما طبق قانون 24، ماده ی 5 از قوانین عشق به حبس ابد در قلب من محکومشدی، آیا اعتراضی هم دارید؟ واسم فرستاد: -من هنوز جوونم، میشه یه رحم کنی این بار از گناه من بگذری قول میدم دیگه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مهرماه سال 1390 01:22
خب منظورم از این خانه تکانی چیه؟: تو ادبیاتمون بهش میگن: چشمها رو باید شست . جور دیگر باید دید..... تو ادبیات عرفانی مون هم بهش میگن: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم......فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم با کلاسها هم بهش میگن: مهندسی مجدد یا ری انجینیرینگ: Re-Engineering بزرگان هم بهش میگن: مراقب...
-
دلنوشت
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 10:57
اینجا یه کم خونه تکونی کردم، خواستم مطلب قبلیامو پاک کنم ولی دلم نیومد، به عنوان بدترین دوره زندگیم میپذیرمش و میذارمش کنار. بلاخره بعد از سه هفته به حرف بابا جونم رسیدم که بهم گفت واسه کسی بمیر که واست تب کنه، که گفت محمد اگرچه پسر خوبیه ولی هنوز مرد نشده و نمیتونه همسر خوبی واست باشه. حالا دیگه میدونم اگه ایرادی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:43
پنجره ام باش وقتی که من در حصار غمی سخت اسیرم و همه باور من تنهاییست_ پنجره ام باش
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 14:59
استعداد عجیبی در شکستن داری... قلب،غرور...پیمان... استعداد عجیبی در نشستن دارم... به پای تو...به امید تو...در انتظار تو.!!!
-
مناجات
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 12:35
خدایا خدایا تو با آن بزرگی در آن آسمانها چنین آرزویی بدین کوچکی را توانی برآورد آیا؟
-
اگر مانده بودی
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 21:42
اگر مانده بودی تورا تا به عرش خدا میرساندم اگر مانده بودی تورا تا دل قصه ها میکشاندم مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت این شب سرد و غمگین با وجود تو رنگ سحر داشت با تو این مرغک پر شکسته مانده بودی اگر بال و پر داشت با تو بیمی نبودش زطوفان مانده بودی اگر همسفر داشت با تو و عشق تو زنده بودم بعد تو من خودم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 20:02
چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری تکیه بدی که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده....
-
با تمام عشق برای محمدم... همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 19:25
به آغوش تو محتاجم برای حس آرامش برای زندگی باتو پر از شوقم پر از خواهش به دستای تو محتاجم برای لمس خوشبختی واسه تسکین قلبی که براش عادت شده سختی به چشمای تو محتاجم واسه تعبیر این رویا که بازم میشه عاشق شد تو این بی رحمی دنیا تو این بی رحمی دنیا به لبخند تو محتاجم که تنها دلخوشیم باشه بزار دنیای بی روحم به لبخند تو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 12:25
عابری در گذرازکوچه نزدیک دلم می پرسد:این چه عطری ست که از کوچه بن بست تنت می گذرد....؟؟؟ تازه می فهمم :خاطرات توچقدر خوشبویـــــــند!!!
-
محمدم...
شنبه 19 شهریورماه سال 1390 19:10
غربت نمناک رفتنت را جشن میگیرم و آغاز غربتم را پای می کوبم تقصیر من که نیست روزگار عجیبی ست و آدم هایی عجیب تر تو می خندی و من. . . . . می شکنم تو نگاه می کنی و من. . . . . باور می کنم تو سکوت می کنی و من پر می شوم از حجم تماشایت تو می روی و من می مانم و قاب عکس خالی ات. . . . آسمان دلگیر می شود. ابر می بارد و تنهایی...
-
محمدم...
شنبه 19 شهریورماه سال 1390 18:05
دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون اما بدون با رفتنت ازتن خستم میره جون بمون برای کوچه ای که بی تو لبریزه غمه ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه
-
محمدم...
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 12:16
و خداوند عشق تو را در دلم نهاد تا بتوانم تو نازنین را در دل جای دهم و به تو و وجودت عشق بورزم. اگر روزی از تو بپرسند زیباترین چیز در دنیا چیست چه جوابی خواهی داد؟ جوابت را نمیدانم اما من میگویم زیباترین چیز در دنیا دوست داشتن توست،دوست داشتنت طعمی دارد که تمی توان آن را با شیرینی هیچ عسلی مقایسه کرد. محمد عزیزم این را...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 12:16
من " تـــو " را به دلم قول داده ام نگذار بدقول شوم ...
-
محمدم...
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 21:55
خیلی روزها گذشتن و تو نبودی،خیلی روزها بهت نیاز داشتم و نبودی،خیلی روزها تو تنهایی انتظارت رو کشیدم اما نیومدی،خیلی روزها گذشتند...خیلی روزها چشمام بارونی بود،خیلی روزها دلم از غصه پر بود،خیلی روزها منتظر دستات بودم تا اشکام رو پاک کنن و تو نیومدی... چه لحظه های سخت و پر دردی اومدنو رفتند و تو نیومدی و من در تمام این...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 16:41
بغض سنگینی شبا دردمو همراهی میکنه....... دیوارهای ِ اتاقم از دسته درد و دلهام خسته شدن....... خودم از دست ِ تنهایی خودم خستم....... اطرافیانم از تنهایی من به ستوه اومدن...... ولی خودشون تنهاترم میزارن...... تو این روزا دوست دارم یکی از سر دوست داشتنم ،نه ترحم از سر دلتنگی ،نه ابراز وجود کنارم باشه.... بدونم از دردم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:11
چه کسی می گوید گرانی شده است؟ دوره ی ارزانیست. دل ربودن ارزان دل شکستن ارزان.دوستی ارزان دشمنیها ارزان چه شرافت ارزان . تن عریان ارزان.آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر قیمت عشق چه قدر کم شده است!کمتر از آب روان! و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 15:30
...تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 15:28
خداوندا از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار حال که بزرگ شده ام و کسی را دوست می دارم می گویند: فراموشش کن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 14:32
چند وقته تظاهر میکنم که حالم خوبه تظاهر میکنم که همه چی ردیفه ت ظاهر میکنم که هیچ کمبودی ندارم تظاهر میکنم که از زندگیم راضیم حتی خودمم خودمو گول میزنم فقط یه بغضی تو گلومه که داره خفم میکنه خیلی وقته هیچ اهنگی گوش ندادم چون با شنیدنه خیلی از اونا اتیش میگیرم اینه حال و روزم..............
-
دوری
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 14:18
دوری مان برای تو نمی دانم چگونه می گذرد ... اما برای من .... ! انگار بر گلویم خنجر گذاشته اند و نمیبُرند .... !!!
-
پایان
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1390 22:00
تمام دیشب به انتظار امروز خوابم نبرد..... تمام شد بازی این بار به راستی تمام شد خدایا مگر تو در دل من نیستی؟ نگو که هستی نگو که باور نمی کنم نگو به من نزدیکی که باور نمی کنم نگو با من مهربانی که باور نمی کنم کفر می گویم؟ شاید! نمی دانم فقط می دانم که با همه وجودم به تو توکل کردم، دوباره شروع کردم، انتظار کشیدم و نشد!...