-
من به دیدار خدا رفتم و شد
جمعه 20 آبانماه سال 1390 16:23
من به دیدار خدا رفتم و شد با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد دهنم رایحه ی روزه نمیداد که من عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد حمد را خواندم و آن مد"ولاالضالین"را ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد یکدم از قاسم و...
-
متنی از سوی خدا به من و ما
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 15:21
می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود. همان دلهای بزرگی که جای من در آن است آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم. دلتنگی هایت را از خودت بپرس. و نگران هیچ چیز نباش! هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است! اما من نمی خواهم تو همان باشی! تو باید در هر زمان بهترین باشی. نگران شکستن دلت نباش!...
-
صبر کن سهراب...
شنبه 14 آبانماه سال 1390 13:38
صبر کن سهراب... من درست میشنوم..؟؟ گفتی: قایقی خواهم ساخت.!!؟؟ قایقت جا دارد..؟؟ منم از اهل زمین دلگیرم منم از این و از آن منم از تک تک این ثانیه ها دلگیرم منم از تمامی آینه ها منم از تک تک این خاطره ها دلگیرم منم از مرد هوس باز منم از زن کلک باز منم از تک تک این آدم ها منم از وضع خودم دلگیرم ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 آبانماه سال 1390 16:14
شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت ارنستو چه گوارا
-
در ستون تسلیتها نامی از ما یادگاری
جمعه 13 آبانماه سال 1390 16:11
خسته ام از آرزوها آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی بالهای استعاری لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانی زندگی های اداری آفتاب زرد و غمگین پله های رو به پایین سقفهای سرد و سنگین آسمانهای اجاری با نگاهی سرشکسته چشمهایی پینه بسته خسته از درهای بسته خسته از چشم انتظاری صندلی های خمیده میزهای صف کشیده خنده های...
-
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام بر گرد!!!
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 14:06
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 14:04
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است. کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است. کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است. کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست. کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است. کسی که جز راست چیزی نمی گوید یا مست و یا کودک است. کسی که به خودش هم دروغ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 14:01
شکستن خـــرد کردن ســــــــوزاندن خاکســـــتر کردن به باد دادن... ... از هر انگشتت یک هنر می بارد
-
....
دوشنبه 9 آبانماه سال 1390 00:52
هیچوقت شخصیت خودت رو برای کسی تشریح نکن چون کسی که تو رو دوست داشته باشه بهش نیازی نداره و کسی که ازت بدش بیاد باور نمی کنه. وقتی دائم میگی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمیشی. وقتی دائم میگی وقت ندارم، بعد هیچوقت زمان پیدا نمی کنی. وقتی دائم میگی فردا انجامش میدی، اونوقت فردای تو هیچ وقت نمیاد وقتی صبحا از خواب بیدار میشیم،...
-
جورج اورول میگه:
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 18:24
“تو این دنیا به اندازه کافی بدی هس ، دیگه احتیاج نیست آدم عمدا دنبالش بگرده.” "از کتاب دختر کشیش"
-
بهترین چیزها در زندگی رایگانه:
شنبه 7 آبانماه سال 1390 17:14
-
قیصر امین پور میگه:
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 12:24
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید مگر...
-
باران
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 18:48
تنها برخی از آدمها باران را احساس می کنند!! بقیه فقط خیس می شوند
-
چند چیز که امروزه فراموش شده:
شنبه 30 مهرماه سال 1390 15:03
۱ - مرد را به عقلش نه به ثروتش ۲- زن را به وفایش نه به جمالش ۳- دوست را به محبتش نه به کلامش ۴- عاشق را به صبرش نه به ادعایش ۵- مال را به برکتش نه به مقدارش ۶- خانه را به آرامشش نه به اندازه اش ۷- اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش ۸- غذا را به کیفیتش نه به کمیتش ۹- درس را به استادش نه به سختیش ۱۰- دانشمند را به علمش نه...
-
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی...
شنبه 30 مهرماه سال 1390 12:44
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم. پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلها یی که در تنها ییم رویید با حسرت جدا کردم. و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی : دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی و...
-
داستانک
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 18:55
مسافری خسته که از راهی دور می آمد ، به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری اسـتراحت کند غافـل از این که آن درخت جـادویی بود ، درختی که می توانست آن چه که بر دلش می گذرد برآورده سازد...! وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب می شد اگـر تخت خواب نـرمی در آن جا بود و او می تـوانست قـدری روی آن...
-
قیصر امین پور میگه:
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 18:38
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد ورفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
-
پندی از سقراط حکیم
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 14:01
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود . علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت...
-
بی تو طوفان زده دشت جنونم
شنبه 23 مهرماه سال 1390 17:30
(در پاسخ به کوچه فریدون مشیری: بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم...) بی تو طوفان زده دشت جنونم، صید افتاده به خونم توچسان می گذری غافل از اندوه درونم؟ بی من از کوچه گذر کردی و رفتی ؟ بی من از شهر سفر کردی و رفتی ؟ قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی نگهت هیچ نیفتاد به راهی...
-
نبودن بهتر از اینجوری بودنه
شنبه 23 مهرماه سال 1390 14:57
بدترین حالتِ بودن، نبودن در محبت است و طفره رفتن از عاشق بودن...
-
دل من حالش خوشه....
شنبه 23 مهرماه سال 1390 14:00
دل من حالش خوشه ...اصلا بلد نیست بگیره... اما خیلی تنگ میشه... گاهی می ترسم بمیره... اما بازم به خودش میاد و سوسو میزنه... باز حیاط خلوت سینمو جارو میزنه... می گمش تا کی میخوای عاشق بشی و بشکنی... به روی خودش نمی یاره... می پرسه بامنی...؟؟!! با کیم؟!... با توی عاشق پیشه ی سر به هوا با توی دیوونه ی در به در بی سر و پا...
-
التیام قلب شکسته
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 19:03
راههای التیام قلب شکسته تا به حال شده کسی فقط با چند کلمه یا بدتر با سکوت سنگین خود، قلبتان را در سینه بشکند؟ شما چی؟ تا به حال اینکار را با کسی کرده اید؟ همیشه راهی برای خندیدن و عشق ورزیدن دوباره وجود دارد. "اگر به دنبال راه حلی برای التیام قلب شکسته تان هستید ادامه مطلب رو کلیک کنید." مراحل 1. سعی کنید...
-
دل شکستن
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 18:35
شکستن دل انسانی و ناراحت کردن او از گناهانی است که فقط با پشیمان شدن و طلب آمرزش از خداوند آمرزیده نمی شود. بلکه باید به نحوی دل آن فرد را نیز به دست آورد و او را از خود راضی و خشنود نمود . در این زمینه شما می توانید با عذرخواهی و جبران کردن به وسیله احسان و هدیه و همچنین با به کار بردن کلمات دلنشین، اندوه و گرفتگی را...
-
قایق شکسته
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 17:37
حس خوب با تو بودن ... دیگه با من آشنا نیست شعر خوب از تو گفتن ... دیگه سوغاتیه من نیست من همونم که یه روزی ... واسه چشمات خونه ساختم واسه بوسیدن دستات ... همه زندگیمو باختم توی رودخونه ی قلبت ... قایق من رفتنی بود من از اول می دونستم ... قایقم شکستنی بود واسه قلب صد تا عاشق ... زیر پنجرت می خوندم توی هر شهری که بودی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 17:01
کی تورو دوست داره قد یه دنیا کی می خواد با تو باشه حتی تو رویا دنبال جای پاهاته روی شن های قشنگ و خیس دریا نگو که، رفتن تو سهم منه دل من طاقت نداره، میشکنه نگو که، باید جدا شیم نگو قسمت منو تو، رفتنه
-
و در نهایت...
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 16:27
مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند ولی آنا ن را ببخش اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ولی مهربان باش اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند ولی شریف و درستکار باش نیکی های امروزت را فراموش می کنند ولی نیکوکار باش بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد و در نهایت می...
-
مناجات
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 15:22
بزرگا ! مگر می توان شیرینی عشق تو را چشید و از تو روی گردان شد ؟ مگر می توان لذت همجواری با تو را درک کرد و میل جای دیگر داشت ؟ لطیفا ! آیا شود که من نیز دوست تو باشم و به عشق و محبت تو پاک گردم ؟ شود که شوق دیدارت بال پروازم را بگشاید و به خوب و بد راه دگر نیندیشم ؟ جمیلا ! توان روی تو دیدن و نعمتی دیگر خواستن ؟ توان...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 15:09
آن سوی دلتنگیها خدایی است که داشتنش جبران همه نداشتنی هاست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 14:58
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می...
-
نه تو میمانی، نه اندوه
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 14:49
نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض آه از...