شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم.
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلها یی که در تنها ییم رویید
با حسرت جدا کردم.
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی :
دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم.
همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشماها یم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید
وا کردم
نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا ؟ شاید خطا کردم!
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟ ولی رفتی!!!!!!!
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت ، رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بالهایش غرق در انبوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا، چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز نام مرا با عبور خود نخواهی برد،
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام
بر گرد!!!
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو:
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم.
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پاییزی ترین ویرانه ی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا، شاید! به رسم عادت پروانگیمان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم!!
مسافری خسته که از راهی دور می آمد ، به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری اسـتراحت کند غافـل از این که آن درخت جـادویی بود ، درختی که می توانست آن چه که بر دلش می گذرد برآورده سازد...!
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد ورفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
راههای التیام قلب شکسته
تا به حال شده کسی فقط با چند کلمه یا بدتر با سکوت سنگین خود، قلبتان را در سینه بشکند؟ شما چی؟ تا به حال اینکار را با کسی کرده اید؟ همیشه راهی برای خندیدن و عشق ورزیدن دوباره وجود دارد.
"اگر به دنبال راه حلی برای التیام قلب شکسته تان هستید ادامه مطلب رو کلیک کنید."
ادامه مطلب ...
شکستن دل انسانی و ناراحت کردن او از گناهانی است که فقط با پشیمان شدن و طلب آمرزش از خداوند آمرزیده نمی شود. بلکه باید به نحوی دل آن فرد را نیز به دست آورد و او را از خود راضی و خشنود نمود .
در
این زمینه شما می توانید با عذرخواهی و جبران کردن به وسیله احسان و هدیه و
همچنین با به کار بردن کلمات دلنشین، اندوه و گرفتگی را از آن فرد برطرف
نمایید.
در حدیث آمده است که خداوند می فرماید: «انا عند المنکسره قلوبهم؛ من همدم قلب های شکسته هستم» یعنی
انسان دل شکسته در پیشگاه خداوند دارای جایگاه ویژه ای است و مورد توجه
خداوند می باشد و دعا و نفرین انسان دل شکسته خیلی زود اثر می بخشد.
به
طور کلی شکستن دل انسان مؤمن که به تعبیر روایات، احترام او از کعبه بیشتر
است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است و دلی که شکست به سادگی التیام
نمی یابد و جبران آن دشوار است، پس در مرحله اول باید انسان مراقب باشد دل
کسی را نشکند و قلبی را جریحه دار نسازد و اگر خدای ناخواسته این اتفاق
افتاد باید به سرعت جبران و تلافی کند و دل شکسته را التیام بخشد و آن را
به دست آورد و تنها استغفار و آمرزش کافی نیست مگر این که آن فرد از انسان
دور باشد و انسان قدرت جبران نداشته باشد که در این صورت علاوه بر استغفار و
طلب آمرزش از درگاه الهی باید در حق آن فرد دعای خیر کرد و خیر دنیا و
آخرت او را از خداوند درخواست نمود و با این کار انشاءالله قلب او در باطن
از شما راضی و خشنود می گردد.
(منع: سایت تبیان)