کوله بارت بر بند ،

 

شاید این چند سحر فرصت آخر باشد

 

 که به مقصد برسیم

 

بشناسیم خدا

 

 و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم ،

 

میشود آسان رفت

 

میشود کاری کرد که رضا باشد او .

 

ای  سبک بال

 

در دعای سحرت ، هرگز از یاد نبر ،

 

من جا مانده بسی محتاجم . . .


Click for larger version

 

آهسته گفت : "خدا نگهدارت" در را بست و رفت. آدمها چه راحت ، مسئولیت خودشان را به گردن "خدا" می اندازند!!!

مخاطب خاصی نداره

ببخش اگه تو قصه مون

دو رنگ و نامرد نبودم

ببخش که عاشقت بودم

خسته و دل سرد نبودم

ببخش که مثل تو نشد

خیانتو یاد بگیرم

اگر که گفتم به چشات

بزار واسه تو بمیرم

ببخش اگه تو گریه هام

دو رنگی و ریا نبود

اگر که دستام مثه تو

با کسی آشنا نبود

ببخش اگه تو عشقمون

کم نمی ذاشتم چیزی رو

ببخش که یادم نمی ره

اون روزای پاییزی رو

لیاقت دستای تو

بیشتر از این نبود عزیز

نه نمی خوام گریه کنی

برای من اشکی نریز

لیاقت چشمای تو

نگاه ِ پاک ِ من نبود

ببین چی ساختی از منه

مغرور ِ عاشق ِ حسود