میبوسمت ازراه دور،جات اینجاخیلی خالیه

بااینکه دوری ازچشام،تصویرت اماعالیه

میبوسمت ازراه دور،لبهام به اینم راضیه

این بوسه هاازراه دور،شیرین ترین دل بازیه

کاش اینجابودی پیش من،دستاتومیدادی به من

حرفامومیفهمیدی و...میگفتی ازمن دل نکَن!

میبوسمت ازراه دور،وقتیکه چشمام روهمه

خیلی ازم دوری ولی،این فاصله خیلی کمه!

میبوسمت ازراه دور،این کارهرروزمنه

چشمام همیشه چشم به راس،تنهابه درزل میزنه

کاش اینجابودی پیش من،دستاتومیدادی به من

حرفامومیفهمیدی و...میگفتی ازمن دل نکن

چشمامومیدوزم به در،شایدیکم دلخوش بشن

شایدکه اینبارآینه ها،ماروبه هم نشون بدن

شایدببینم پیشمی،اینجانشستی روبه روم

شایدکه رویاهای من،اینبارنمونه ناتموم

عاشقی کن منو نشکن

حال من دست خودم نیست ، دیگه آروم نمی گیرم

 

دلم از کسی گرفته ، که می خوام براش بمیرم

 

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

 

باز لحظه های غم انگیز جدایی

 

باز لحظه های ناگزیر دل بریدن

 

بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن

 

پای دنیای تو موندم ، مثل عاشقای عالم

 

تا منو ببخشی آخر ، تا دلت بسوزه کم کم

 

مثل آیینه روبرومه ، حس با تو بودن من

 

دارم از دست تو میرم ، عاشقی کن ، منو نشکن

 

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

 

باز لحظه های غم انگیز جدایی

 

باز لحظه های ناگزیر دل بریدن

 

بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن

محمدم

           

                لحظه هایم همه سرشاراز خیال تو و این دل   

               

                به هوای دیدنت این لحظه ها را میشمارد...

*عشق مرد از نگاه دکتر شریعتی*

مرد ها در چار چوب عشق٬ به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند! برای اثبات کمال نا مردی آنان٬ تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن ٬ احساس می کنند مردند. تا وقتی که قلب زن عاشق نشده ٬ پست تر از یک ولگرد٬ عاجز تر از یک فقیر و گدا تر از همه ی گدایان سامره. پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی میکنند
اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد ٬ به یک باره یادشان می افتد که خدا مردشان آفرید!!

و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نا مردی جست و جو میکنند...

«دکتر علی شریعتی

چقد سفت شده پدال دوچرخه ی 2 نفره ی دوستیمان...
یا من خسته ام...
یا شیب زیاده..
نه...
تو دیگر رکاب نمیزنی
و من بیهوده تلاش میکنم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج
به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت
تو هیچ وقت پس از صبر من نمی ایی
در انتظار چه خالیست جای چشمانت

* * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی کسی رو دوست داری

وقتی کسی رو دوست داری....از همه دنیا میگذری

تولـــده دوبارته ....اسمه اونــــو که میاری

وقتی کسی رو دوست داری....میخوای بهش تکیه کنی

بگی که محتاجشیو...به خاطــــرش گریه کنی

وقتی کسی رو دوست داری ....حاضری دنیا بد باشه

فقط اونی که دوست داری ....عاشقی رو بلد باشه

حاضری که بگذری از ......مقرراتو دین و درس

وقتی کسی رو دوست داری... معنی نداره دیگه ترس

وقتی کسی رو دوست داری .....به خاطرش میری به جنگ

به خاطرش دروغ میگی......قلبت میشه یه تیکه سنگ

وقتی کسی رو دوست داری ...دنیا رو از یاد میبری

دارو ندارتو میدی......تا اونو بدست بیاری

حاضری هر چی دوست نداشت .....به خاطرش رها کنی

حسابتو حسابی از ........ مردم شهر جدا کنی

حاضــری هر روز سر اون با ادما دعــــوا کنی

غرورتو بشکنیو بـــاز خودتو رســــوا کنی

و اما عشق...


با تو.... همه رنگهای این سرزمین را آشنا میبینم....




من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها میآیم

و این جهان به لانه ی ماران مانند است

و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست

که همچنان که ترا میبوسند

                                 در ذهن خود طناب دار ترا میبافند